نویسنده: عبدالکریم عبداللّهى*
از جمله موضوعات دینى که مورد اختلاف است و دستاویزى براى مخالفان حکومت اسلامى شده، روایاتى است که قیام و اقدام به تشکیل حکومت را در زمان غیبت حضرت حجة بن الحسن عجّل اللّهُ فَرجه نهى مىکند. البته این موضوع از ابعاد مختلف باید مورد بررسى و ارزیابى قرار گیرد، چنان که مرجع عالىقدر امام خمینى ـ اعلَى اللّه مقامه ـ در باب ضرورت تشکیل حکومت اسلامى و اجراى احکام الهى در عصر غیبت بحثى مستوفى در کتاب ولایت فقیه کردهاند.
امّا نویسنده که به مناسبت نیمه شعبان 1424 این مختصر را تقدیم مىکند، تنها از منظر روایات به آن مىپردازد و اخبارى که در مجامع حدیثى آمده مطمح نظر قرار داده، به ارائه و نقد آنها اقدام مىکند.
مرجع عمده نویسنده کتاب شریف وسائل الشیعه است که در باب سیزدهم از ابواب «جهادُ العدوّ و ما یناسبه» هفده روایت تحت عنوان «بابُ حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم علیهالسلام » ذکر کرده. همچنین در مستدرک الوسائل، باب دوازدهم، چهارده حدیث ذیل همین عنوان نقل شده است. این روایات معمولاً مستمسک بعضى براى اعتقاد به سکوت و سکون در برابر طاغوتها و مظالم حکّام جور، و عدم جواز قیام و اقدام براى اقامه عدل و استقرار حکومت دینى در حد وظیفه، پیش از ظهور حضرت مهدى (عج) مىباشد. از اینرو مناسب است که این گونه روایات ـ به ترتیبى که در وسائل الشیعه آمده ـ مورد بررسى قرار گیرد، و در پایان مقال، مطالب مستفاد از آنها جمعبندى و عرضه شود.
1ـ روایت عیص(1) بن قاسم
وى گوید: از امام صادق علیهالسلام شنیدم که مىفرمود:
بر شما باد به تقواى خداى یکتا که شریکى ندارد، مواظب (کارهاى) خودتان باشید، به خدا سوگند، مردى که براى گوسفندان خود چوپانى دارد، هرگاه چوپان دیگرى بیاید که (در کار چوپانى) داناتر از چوپان اوّلى باشد، گوسفندان را به داناتر مىسپارد.
به خدا سوگند اگر هر یک از شما داراى دو جان بود تا با یکى نبرد مىکرد و تجربه مىآموخت و با دیگرى مىماند و تجربه آموخته را به کار مىبست(2)، [خوب بود] ولى آدمى یک جان بیشتر ندارد، همین که یک جان (بیرون) رفت، به خدا سوگند، جاى توبه (و بازگشت و جبران خطا نیز) از دست رفته است. پس شما سزاوارتر و بهتر مىتوانید براى خود (آنچه خیر و صلاح است) انتخاب کنید.
هرگاه کسى از ما خاندان (براى قیام) نزد شما آید، مواظب باشید که براى چه هدف و منظورى قیام مىکند.
نگویید «زید (بن علىّ علیهالسلام ) خروج کرد (پس براى ما هم خروج، جایز است)؛ زیرا «زید» شخص دانا و راستگویى بود و شما را به (حاکمیّت) خودش دعوت نمىکرد، (بلکه) او شما را به رضاى آل محمّد صلىاللهعلیهوآله (یعنى به شخص مرضىّ از آل محمّد صلىاللهعلیهوآله ) دعوت مىکرده و اگر پیروز شده بود قطعا به آنچه شما را بدان فرا خوانده بود (یعنى به شخص پسندیده از آل محمّد صلىاللهعلیهوآله ) وفادار بود.
جز این نبود که او به قدرت متمرکزى (مانند حکومت بنى امیّه که آماده دفاع بود) شورید تا آن را بشکند.
امّا آن کس که امروز از خاندان ما خروج کند (مانند محمّد بن عبد اللّه محض) شما را به چه چیز (و عنوانى) فرا مىخواند؟
آیا به همان (شخص) مرضىّ از آل محمّد صلىاللهعلیهوآله ؟ که ما آل محمّد صلىاللهعلیهوآله شهادت مىدهیم (یا شما را گواه مىگیریم) که به آن راضى نیستیم. او که امروز تنها و بى کس است نافرمانى ما را مىکند، پس هنگامى که پرچمها و بیرقها را به دنبال خود ببیند، سزاوارتر است که سخن ما را نشنود.
به خدا سوگند صاحب الأمر (و رهبر) شما نیست مگر کسى که بنى فاطمه علیهاالسلام با او اجتماع کنند، هرگاه فرزندان فاطمه علیهاالسلام بر او گرد آیند و ماه رجب بود پس با نام خداى عزّوجلّ (به قیام) روى آورید، و چنانچه خواستید تا ماه شعبان به تأخیر اندازید زیانى ندارد و اگر هم خواستید تأخیر بیندازید تا روزه ماه رمضان را در میان خانوادههاى خود بگیرید، پس شاید موجب نیروى بیشترى براى شما باشد و خروج سُفیانى به عنوان نشانه کافى است(3).
سند
همانگونه که علاّمه مجلسى رحمهالله در کتاب شریف مرآة العقول(4) نوشته است سند روایت یادشده «حَسن» و معتبر است.
مُفاد
1 ـ لزوم دقّت کامل در انتخاب رهبرى؛ زیرا همانطورى که به حکم عقل فطرى باید براى نگهدارى گوسفندان دقت کرد تا بهترین چوپان انتخاب شود، براى انتخاب رهبرى که حفظ کیان اسلام و شئون مسلمانان بسته به آن است به طریق اولى باید دقّت کرد.
2 ـ تجلیل از مقام زید بن علىّ بن الحسین علیهماالسلام و تأیید قیام آن جناب و اینکه براى دفاع از حق خروج کرده بود.
3 ـ علّت شکست قیام آنجناب، آن گونه که علاّمه مجلسى از عبارت «إلى سلطانٍ مجتمعٍ» استفاده کرده(5)، انسجام و تمرکز قدرت بنى امیّه و آمادگى براى دفاع بود.
4 ـ نهى از همراهى با جاهطلبان و قیامهاى نفسانى.
5 ـ بیان برخى از نشانههاى ظهور حضرت مهدى (عج).
2 ـ روایت دیگر عیص بن قاسم
وى گفت: از امام صادق علیهالسلام شنیدم که مىفرمود:
بر شما باد به تقواى الهى، مواظب خودتان باشید؛ زیرا سزاوارترین کسى که باید مواظب آن باشید خود شما هستید؛ هرگاه براى یکى از شما دو جان بود که یکى را مقدّم مىداشت و تجربه مىآموخت و با دیگرى به استقبال توبه مىرفت (خوب) بود، ولى آدمى یک جان دارد که هرگاه برود، به خدا سوگند، توبه (نیز) رفته است.
اگر از خاندان ما (مانند محمّد بن عبد اللّه محض) به سراغ شما آمد تا شما را به شخص پسندیده از آل محمّد صلىاللهعلیهوآله فراخواند، پس ما شما را گواه مىگیریم که راضى نیستیم؛ امروز در حالى که او تنها و بى کس است از ما فرمان نمىبرد، چه رسد به زمانى که پرچمها و بیرقها برافراشته شود (و داراى اعوان و انصار باشد)(6).
مُفاد
در باره مفاد این روایت به مفاد روایت پیشین مراجعه شود که تفصیلاً نگاشته شد.
3 ـ روایت مَرفوعه رِبْعی
ربعى بن عبد اللّه بن جارود از امام سجّاد زین العابدین علىّ بن الحسین علیهمالسلام روایت مىکند که آن حضرت فرمود:
به خدا سوگند هیچ یک از ما (خاندان پیامبر صلىاللهعلیهوآله ) پیش از ظهور حضرت قائم علیهالسلام خروج نمىکند مگر اینکه مَثَل او همچون جوجهاى است که پیش از محکم شدن بالهایش از آشیانه خود پرواز کند (و به زمین بیفتد)، پس کودکان او را بگیرند و با او بازى کنند (و بازیچه دست بچهها شود)(7).
عین مضمون روایت یاد شده در کتاب غیبت نُعمانى نیز از امام باقر علیهالسلام نقل شده است(8).
سند
روایت یاد شده از نظر سند مرفوع است؛ یعنى روایتى که منتسب به معصوم باشد؛ هر چند یک یا چند تن از وسط یا آخر سلسله سند افتاده و به رفع آن تصریح شده باشد. بنابراین، روایت یاد شده از اقسام روایات مُرسل شمرده مىشود(9) که از انواع روایات ضعیف است.
مُفاد
1 ـ احتمال اِخبار از غیب.
2 ـ احتمال اینکه مراد از واژه «مِنّا» خصوص امامان معصوم دوازدهگانه باشد که قیام هر یک از آنان پیش از ظهور حضرت مهدى (عج) به سبب فراهم نبودن شرایط از عِدّه و عُدّه و فقدان امکانات لازم، به شکست خواهد انجامید.
4 ـ روایت متوکّل بن هارون
وى از امام صادق علیهالسلام نقل کرده که آن حضرت فرمود:
هیچ یک از ما اهل بیت تا روز قیام قائم ما (حجة بن الحسن العسکرى عج) براى جلوگیرى از ستمى یا براى به پا داشتن حقّى خروج نمىکند، مگر اینکه بلا و آفتى او را ریشهکن کند و قیام او بر اندوه ما و شیعیان ما بیفزاید(10).
مُفاد
1 ـ احتمال آنچه در روایت مرفوعه ربعىّ نگاشته شد.
2 ـ احتمال «تقیّه» در شرایط اختناق سیاسى حکومت مخوف عباسیان.
5 ـ روایت ابى الجارُود
ابوالجارود زیاد بن مُنذر گوید: از امام باقر علیهالسلام شنیدم که مىفرمود:
هیچ یک از ما خاندان نیست که ظلم و ناروایى را دفع و مردم را به حق دعوت کند مگر اینکه گرفتارى او را به زانو درآورده تا اینکه گروهى که شاهد در جنگ بدر بودند قیام کنند؛ گروهى که کشتگانشان به خاک سپرده نشود و مجروحانشان مداوا نگردد.
عرض کردم: منظور از این گروه چه کسانى است؟
فرمود: فرشتگان(11).
روایت دیگرى نیز مشابه روایت مزبور در غیبت نعمانى(12) آمده است.
مُفاد
در فرض اعتبار و صحّت سند، اوّلاً مُفاد آن همان است که در روایات مشابه یاد شده، مانند روایت مرفوعه ربعىّ نگاشته شد.
ثانیا ممکن است ناظر به فراهم نبودن شرایط خاص زمانى مانند فقدان امکانات لازم براى قیام جهانى که مؤیّد به تأییدات الهى چون فرشتگان است باشد.
ثالثا با توجّه به اینکه ظهور این گونه روایات، با قواعد کلّى اسلامى و ادلّه قطعى جهاد دفاعى، امر به معروف و نهى از منکر و نیز با ضرورت دفاع از حریم اسلام و شئون مسلمانان مخالف مىباشد در صورت تعارض باید از ظهور این روایات، صرف نظر کرد.